یک.
امام خمینیره واجدِ وِیژگیهای منحصر به فرد فراوان بود. صاحبْنظر در علوم مختلف اسلامی(اصول، فقه، فلسفه، عرفان و تفسیر)، استحکام در مبانی فقهی، تألیفِ آثار علمی ماندگار، اشراف و اطلاع از تحولات جهانی و جهان اسلام، جسارت و جرئت در اظهار نظر، تلاش فکری و عملی در جهتِ تحققِ عینی حکومت اسلامی، و... تنها برخی از برجستگیهای این مردِ بزرگِ قرن است. در این میان، تبیین مبانی نظری و تلاش در جهتِ عَملیسازی «نظریهی حکومت اسلامی»، از اساسیترین تفاوت ایشان با دیگر مراجع بزرگوار معاصر است. اگر مرحوم امامره این نظریه را به پُختگی عِلمی و تحقق عمَلی نمیرساند، چندان تفاوتی با دیگر مراجع معاصر خودش نداشت. مرحوم آیتالله بروجردی، مرحوم آیتالله خویی، مرحوم شهید محمدباقرصدر رحمةاللهعلیهم و پیش از ایشان، مراجع دیگری هریک، از جایگاه و پایگاه تثبیتشده برخوردار بودند. نظریهی «ولایت فقیه»، نیز به اندازهی تاریخِ فقه شیعه سابقه دارد. چنانکه میدانیم تمام فقهای شیعه –از گذشته تا کنون- در خصوص «اصلِ مشروعیّتِ ولایت فقیه»، اجماع و اتفاق دارند؛ اگر ملاحظاتی داشتهاند، حولِ سِعه و ضیق آن بوده است. امام خمینیره از دلِ «نظریهی ولایت فقیه» که تنها در «فقه» مطرح بود، مشروعیّت و ضرورتِ تشکیلِ «حکومتِ اسلامی» را در سپهرِ سیاست، بیرون کشید. این شاهکار اصلی امامره است. ایشان برای تحقق این آرمان، ابتدا در کتاب «کشفِ اسرار»، سپس در کتابِ «اجتهاد و تقلید» به صورت کمرنگ به این بحث پرداخته است. این آرمان، در کتاب «بیع» بسطِ بیشتر و جدیتر بخودگرفت؛ اما هنوز وارد فاز علمی نشده بود. شاید به این دلیل که اقتدارِ حوزهی علمیه قم وابسته به مرحوم آیتالله بروجردیره بود و مرحوم امامره نمیخواست شوکت و اقتدار ایشان خدشهدار شود. لذا مرحوم امامره به عنوانِ یک مُدرّسِ شناختهشده در حوزهی علمیه قم، سرگرمِ درس و تربیّتِ شاگرد بود و از رویارویی مستقیم با حکومت پرهیز داشت. به گفتهی آگاهان، در همان زمان نیز، اما شاگردانِ حضرت امامره چند ویژگی مشخص داشتند: تعدادِشان زیاد، سنِّشان جوان، دارای گرایشِ سیاسی فعّال و پیگیر درسهای فقه، فلسفه، عرفان و اَخلاق حضرت امامره بودند.
دو.
در ابتدای سال ۱۳۴۰ مرحوم آیتالله بروجردیره رحلت نمود. با رحلتِ ایشان، نامِ چندتن از بزرگان، به عنوانِ سُکّانداران کُرسی مرجعیّت سر زبانها افتاد. نامِ مرحوم آیتالله مرعشی نجفی و مرحوم امامره در صدر بود. شرایط نیز به گونهای بودکه ضرورت حضور حضرت امامره را ایجاب میکرد. از آن پس، نقش سیاسی امام خمینیره برجسته شد. در بهمن(دلو) ۱۳۴۱ شاه، به قم رفت. امام خمینیره از مردم خواست کسی به استقبال شاه از منزل خودشان خارج نشوند. در روزهای نخست سال ۱۳۴۲، همزمان با سالروزِ شهادتِ امام صادق علیهالسلام مجلسی از سوی مرحوم آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برقرار شد. نیرویی نظامی حکومت وارد مدرسه شدند و مجلس را بههمریختند. چندی بعد در ۱۳ خرداد(جوزا) ۱۳۴۲، حضرت امامره در سخنرانی عصرِ روز عاشورا در مدرسه فیضیه، آن روز را به روز مبارزه با رژیم شاه تبدیل کرد. دو شب بعد، مأموران نظامی حکومت به منزل امامره یورش بردند و ایشان را به تهران منتقل کردند و به مدت ده ماه کامل، به ایشان اجازه بازگشت به قم را ندادند. تلاشهای رژیم برای خُنثیسازی امامره ادامه یافت اما هیچ کدام موجب نشد که حضرت امامره از میدان مبارزه عقبنشینی کند. سرانجام رژیم شاه، دست به اقدام مذبوحانه زد و در تاریخ ۱۳آبان (عقرب) ۱۳۴۳، امام را به ترکیه تبعید کرد. امام خمینی ره حدود یکسال در ترکیه ماند و کتاب تحریرالوسیلة را نوشت. در نهایت در تاریخ ۱۳ مهر(میزان) ۱۳۴۴ به نجف انتقال یافت و در آنجا، درس خارج خودش را شروع کرد.
سه.
مهمترین اقدامِ امام در نجف، تدریس موضوع «حکومت اسلامی» بود. ایشان این موضوع را در اول بهمن(دلو) ۱۳۴۸ شروع و تا بیستم بهمن، در یازده جلسه بحث و بررسی نمود. کمی بعد، متنِ فارسی این درسها توسط آقای جلالالدین فارسی تدوین و به چاپ رسید. آیتالله محمدهادی معرفت -که خود در این درسها شرکت میجُست-، متنِ عربی کتاب را آماده نمود. با چاپِ این کتاب، اندیشهی سیاسی امامره مبتنی بر «نظریهی ولایتِ فقیه»، بیش از پیش، رونمایی شد. کتاب، به زودی در حلقهی فضلا و طلاب نجف راه یافت و توسط زائران به صورت مخفیانه به ایران منتقل و در دسترس خوانندگان قرار گرفت. مرحوم شهید عبدالعلی مزاریره از طلابِ جوان افغانستان در آن روزگار، یکی از حاملانِ پیام امام و انتقال دهنده کتاب ایشان به داخل ایران بود که در مرز خسروی شناسایی، بازداشت و زندانی گردید.
چهار.
هدف از نگارش این یادداشت، اهمیّت موضوع «ولایت فقیه» و تحقق عینی آن در قالب «حکومت اسلامی» است؛ این مهم، توسط مرحوم امام ره جامعه عمل پوشید. مطابق مبانی فقه شیعه، حاکمیّت از آن خداوند تعالی است. هیچ انسانی، حقّ حکومت بر دیگران را ندارد؛ جز پیامبران الهی که مأمور هدایت و انتظام امور امت بودهاند. پس از ختم نبوت، این تکلیف به عهدهی جانشینان راستین ایشان واگذار شده است. امامان، وظیفهداشتند شریعت را تبیین و مسائلِ کلانِ جامعهی اسلامی را تدبیر نمایند. در دوره غیبتِ کُبری، این مسؤلیت به فقهای جامعالشرایط سپرده شده و از مجرای توشیح و تنفیذ ایشان، حکومتها کسب مشروعیت مینمایند. زیرا مطابق مبانی فقه سیاسی شیعه، اگر شرایط برای برپایی نظام سیاسی فراهم بوده و فقیهِ واجدِ شرایطِ زعامت و رهبری، بسط یَد داشته باشند، باید دستور تشکیل حکومت اسلامی بدهد و مانع سلطهی حاکمان جَور و عدوانی شوند.
حکومت اسلامی، آنگونه که در اندیشه حضرت امامره بازتاب یافته است، در آثارِ فُقهای پیش از ایشان، جلوه نداشته است. در واقع، نظریهی حکومت اسلامی، شاهبیتِ فقاهت و مرجعیت حضرت امامره است. -چنانکه پیش از این یادآوری گردید-، اگر همین شاهبیت، در اندیشه سیاسی امامره نمیبود و در سپهرِ سیاست، تحقق عَمَلی نمییافت، حضرت امامره با دیگر فقهای بزرگ شیعه، تفاوتی چندانی نداشت. به عبارت دیگر، وجهِ برتری امامره تبیین «نظریه ولایت فقیه» و تبدیل آن به نظام سیاسی حاکم است. بسیار جالب است بدانیم: پس از چاپِ کتاب «حکومت اسلامی»، آوازهی این کتاب، به گوش متفکران مختلف جهان اسلام در لبنان، ترکیه، پاکستان، افغانستان، مالزی و... رسید و همین آوازه سبب شد که برخی از اندیشمندان مسلمان، نظیر مرحوم شهید اسماعیل مبلغ ره نسخهای از آن را تهیه نمایند. مرحوم شهید مبلغ -که جز حوزهی علمیهی کابل-، تجربه و رابطه مستقیمی با دیگر مراکز علمی نداشت، پس از مطالعهی این کتاب، از دلدادگان اندیشه سیاسی امام گردید و فقراتی از کتاب «حکومت اسلامی» امامره را با تجلیل و تعظیم از مؤلف، در کتابِ «دین تریاک نیست» خودش گنجانید.
پنج.
ذکر این نکته نیز بیمناسبت نیست: موضوع ولایتِ فقیه، یکی از موضوعات بنیادینِ فقه شیعه است. فهمِ جامع این موضوع، نیازمند تخصص و اشراف بر مبانی فقه شیعه است. صعوبت فهم صحیح این مسأله وقتی روشن میشود که بدانیم: برداشتِ ناصواب از این نظریه، موجب نگاه دوگانه و عدم انسجام در آراء برخی از فقهای نامدارگردیده است.